ای دوست قبولام کن وجانم بستان مستام کن و از هر دو جهانم بستان با هر چه دلام قرار گیرد بی تو آتش به من اندر زن و جانام بستان ای زندگی تن و توانام همه تو جانی و دلی، ای دل و جانام همه تو تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو، از آنام همه تو باز آی که تا به خود نیازم بینی بیداری شبهای درازم بینی نی نی غلطام که خود فراق تو مرا کی زنده رها کند که بازم بینی. . . هر روز دلام در غم تو زارتر است وز من دل بیرحم تو بیزارتر است بگذاشتیم، غم تو مگذاشت مراحق,دوست,یادگار,دردی,دارم ...ادامه مطلب