بهانه ای برای یلدا

بوی یلدا را می شنوي؟

انتهای خیابان آذر***

بازهم قرار عاشقانه پاییز و زمستان

قراری طولانی به بلندای یک شب

شب عشق بازی برگ و برف***

پاییز چمدان به دست ایستاده

عزم رفتن دارد***

آسمان بغض کرده و میبارد.

خدا هم میداند عروس فصل ها چه میزان دوست داشتنیست***

کاسه اي آب میریزم پشت پای پاییز***

و*** تمام می‌شود

پاییز, اي باردار روزهای عاشقی,

رفتنت به خیر***

سفرت بی خطر

در شبی چه طولانی, ولی عاشقانه و پرنور ا

شب روشن پر امیدی است که باید در ازدحام نگاه هاي مهربان بنشینیم

و لبخند رابه خوبی بدانیم. بنشینیم نفس هامان رابا هم یک دل کنیم

و خاطرات سرشار را از میان سینه هامان بیرون بریزیم تا منزل ها روشن شود.

شمع ها را امشب کنار شبنشینی سرور, با شعله نوازش دل برافروزیم.

سفره ها را از مائده دعای خیر پر کنیم ودر جیب هاي یک دیگر

نقل و نبات مهر بریزیم. سر بلند کنیم به سوی ستاره ها.

بوسه   برای   آسمان برکت خیز زندگی بفرستیم و آواز زمستانه اي

برای شروع فصل تازه بخوانیم آوازی به رنگ و رونق حیات راستین.

لبخند بزنیم. شب همان‌ گونه ادامه دارد.

خورشید فردا کمی در تاخیر است که امشب را در طولانی ترین

لحظات با هم بودن پر از رمز و راز عاشقانه حیات کنیم پر از

نیایش خویشاوندی و هم‎دلی. یاد کنیم از پرواز هاي گذشته,

از سفر های تعالی, معجزات مکرر عمر.

یاد کنیم از روزگار همیشه در شتاب, زندگانی پر رمز و راز.

یک دیگر را فراخوانیم به سوی یک رنگی, به سوی عشق

که عمر نمی‌ایستد که لحظه, گریزان است و

با هم بودن غنیمتی است فرار.

یادی کنیم از کسانی که دیگر یلداشان شده خاطراتی با چند قطره اشک

----------------------------

پاورقی :

در ضمن تولدم مبارک

موندم خودم

یک سال به سنم اضافه شد یا یک سال از عمر کمتر